الگو شدن شهدای روحانی به ارتقاء معنویت در جامعه کمک می کند
شهدای روحانی نمونه کامل ولایتمداری و معنویت گرایی هستند و وظیفه همگان است با الگو قرار دادن این عزیزان به ارتقاء معنویت در جامعه کمک کنند.
زنده نگه داشتن یاد و نام شهیدان در جامعه اسلامی ضروری و ادامه دهنده راه پرافتخار آنان است.
شهدای انقلاب اسلامی ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند و ضرورت دارد با کار و تلاش همه جانبه زمینه پیشرفت جامعه و موجبات یاس و نا امیدی دشمنان را فراهم کنیم.
با توجه حضور تاثیرگذار و معنوی روحانیت در پیروزی انقلاب و دوران دفاع مقدس می توان اظهار داشت که آن هنگام که جنگ قدرت در عرصه جهانی بین دو ابرقدرت شرق و غرب در جریان بود و سردمداران آنها به دنبال نمایش قدرت نظامی و دفاعی خود در زمین و فضا بودند انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی رسید.
هدف رزمندگان اسلام از رفتن به جنگ فقط دفاع از حریم کشور و ارزش ها بود و انگیزه مادی برای آنان مطرح نبود چراکه اگر جنگ جنبه مادی داشت نتیجه ای جز شکست به همراه نداشت.
با بررسی های صورت گرفته نقش روحانیت در دوران دفاع مقدس غیرقابل انکار و بسیار روشن است چرا که در دوران جنگ به ازای هر هزار طلبه 60 نفر آنها به شهادت رسیده اند.
کلمات کلیدی:
انحراف مشروطه غلط کرده بخواهد تکرار شود! اگر بخواهد تکرار شود، مثل یوم الله 9 دی می خوابانیم در گوشش! ما چنین اخلاقی داریم؛ بعضی ها نگران نباشند!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، حسین قدیانی در "نکته " امروز روزنامه کیهان نوشت: صداقت، سیادت دارد بر سیاست. حتی صریح بودن هم کافی نیست، اگر که صادق نباشی. صدق، مقدمه صفاست. مردم خوب می فهمند چه کسانی صفا ندارند. وفا ندارند. اهل کوفه اند. اهل تکرار مشروطه اند. مردم بیش از زبان بعضی ها، نگاه به زمان شان می کنند. اینکه چگونه است حال فعلی شان. مردم براساس ملاک، عمل می کنند. می بینند که خواص در کدام جبهه ایستاده اند. موضع شان چه می کند با دل دوست. با دل دشمن. چه محکم محک می زنند مردم، آنان را که باید. با این مردم، اول باید اهل ذکر بود. تذکر دادن کار راحتی است. شامه نفوس، به خوبی می سنجد درجه خلوص را.
اخلاص باید داشت حتی در سیاست ورزی. به خصوص در سیاست ورزی. اصراری اگر بر کار حزبی هست، «خلوص جمعی» می طلبد. اصراری اگر بر تذکر هست، باید گاهی به خودمان تذکر بدهیم. گاهی لازم است بابت خیلی چیزها، شجاعت، صراحت، صداقت و اخلاص عذرخواهی داشته باشیم. عذر بخواهیم از ملت، اگر که برنتافتیم رای شان را. اگر که «سرگشاده» نامه نوشتیم. ما که خود، سالار نفس مان نبودیم، چه کار داریم که نمره باقرخان در عصر مشروطه چه بود؟! مشروط شده های فتنه را چه به مشروطه؟! مگر می توان مشروطه تاریخ را قبول داشت، اما رای مردم زمان خود را نه؟! مانده ام چرا عده ای رای مردم زمان مشروطه را قبول دارند و بلدند از این رای بر سر مخالفین خود چماق بلند کنند، اما تمکین نمی کنند به رای مردم زمان خودشان؟! جز رای مردم و قانون و عدالت براساس شرع، مشروطه مگر حرف دیگری هم داشت؟! مشروطه اگر باید مشروعه باشد، مخالفت با نظر ولی فقیه دیگر چه صیغه ای است؟! چطور تحصن تاریخ در سفارت انگلیس کار خوبی نیست، اما اشکالی ندارد BBC از موضع ما خوشحال شود؟! آری! صداقت بر سیاست، سیادت دارد، و غیر از این باشد، می شود مثل همین روزها. مثل نیمه نخست هر ماه مردادی در هر سالی، که بعضی ها تذکر می دهند تا مبادا تکرار شود تاریخ مشروطه. ملتی که کوفه را تکرار نمی کند، بعضی ها نگران تکرار مشروطه اش نباشند. مشروطه که از کوفه بدتر نبود. اگر ما اهل کوفه نیستیم، پس سطح کلاس ما بالاتر است از این تذکرات.
اگر مشروطه می خواست تکرار شود، ما دیگر ملت 9دی نبودیم. می شدیم همان چند نفر آشوب گر عاشورا. اگر کوفه می خواست تکرار شود، ما فدائیان رهبر نبودیم. مشروطه حتما تکرار می شد، اگر که خامنه ای، خمینی دیگر نبود. کوفه حتماً تکرار می شد اگر «سیدعلی» از سلاله «علی» نبود. تکرار مشروطه فی المثل یکی هم منوط به این بود که ما می خواستیم بر همان اساس عمل کنیم که بعضی ها قبلاً تذکر داده بودند؛ دائمی شود ریاست جمهوری شان! کمی تا قسمتی، جمهوری اسلامی دست بردارد از آرمان های خود! در برابر تحریم، دست از «مقاومت اقتصادی» بردارد و در مقابل تهدید، دست از «مقاومت سیاسی» بشوید! هضم شود در اقتصاد جهانی! ایمان بیاورد به حاکمیت دلار! بپذیرد دیکتاتوری دلار را! کار چندانی به ملل منطقه نداشته باشد! ملک عبدالله را از اعراب بیشتر دوست داشته باشد! حسنی مبارک را از اخوان المسلمین! شرم الشیخ را از خالد! مرحوم عرفات را از شهید شقاقی! رابطه با آمریکا را از خالد مشعل! به جای جنگ فقر و غنا، غرق شود در روزمرگی های دیپلماسی! لبنان خوب است، اما مقاومت حزب الله هزینه دارد! قدس، شریف است، اما نه اندازه توسعه! قبه الصخره باید آزاد شود، اما قبلش سیاست درهای باز! به جای اوامر ولی امر، اگر عمل به این تذکرات کرده بودیم، الان به جای مشروطه، کوفه تکرار شده بود. خامنه ای اگر در فتنه 88 پای آرای 40 میلیونی ملت، نیز رای اکثریت نمی ایستاد، مشروطه تکرار نمی شد، گمانم کوفه تکرار می شد. خامنه ای اما آن مرد نیست که طوفان خم کند قامتش را. ماهی است که آرامش می دهد به ستاره ها در ساحل آسمان. شب شکنی می کند، با رمز بصیرت. ما اگر در همه این فتن رنگارنگ، مردتر از پدران مان، پای بیعت مان با جانشین روح الله نمی ایستادیم، مشروطه کجاست؟!… کوفه تکرار می شد. مشروطه چیست؟!…
مگر ما مرده ایم کوفه تکرار شود؟! مشروطه برای ما فصلی از تاریخ است، اما همه هستی ما و همه تاریخ ما و همه عقل و عشق ما تاریخ درخشان جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی، یعنی یک نظام مردم سالار دینی، که آرزوی دوردست، رویایی و شاید هم دست نیافتنی خوبان عصر مشروطه بود. به ایستادگی ملت ما پای بیرق ولایت فقیه، حتماً درود می فرستد آن شیخ شهید. ما به مشروطه نگاه نداریم، مشروطه به ما نگاه دارد. بخواهیم یا نخواهیم، موضع ما برتر است. مشروطه، آن قسمت خوبش، از جمله فروعات انقلاب اسلامی است. قسم بدی هم دارد اما مشروطه. مشروطه بی مشروعه. مشروطه بی اسلام. مشروطه نامه های بی سلام. مشروطه لندن نشینان. مشروطه مواضع دشمن شادکن. مشروطه اختلاف افکنی. هم بذر اختلاف بیافکنی و هم دعوت کنی به وحدت! هم داریوش همایون را از خود خشنودسازی و هم بیم دهی از جریان ضد روحانیت! هم علیه رای پابرهنه ها دست به آشوب و اغتشاش بزنی و هم ادعا کنی که غمگین اوضاع معیشتی مردمی! هم سفر استانی قوه مجریه را بکوبی و هم مدعی سختی معیشت مردم باشی! هم این و هم آن! هم خر و هم خرما! نمی دانم چرا بعضی ها فقط مشروطه تاریخ را قبول دارند، اما رای مردم زمان خود را شرط نمی دانند و تقلب می خوانند؟! البته که دولت مستقر، لااقل در زمینه اقتصاد مردم، از دول سازندگی و اصلاحات بهتر عمل کرده است. خوشبختانه یا متأسفانه و حداقل در زمینه خدمت رسانی، حتماً محمود احمدی نژاد از آقایان هاشمی و خاتمی، کارنامه بسیار بهتری دارد. علی لاریجانی به نسبت شیخ اصلاحات، حتماً رئیس مجلس بهتری است. قالیباف حتماً در مقام مقایسه با شهرداران دول سازندگی و اصلاحات، کارنامه بهتری دارد. مگر قابل مقایسه است کارنامه اصلاح طلبی با اصولگرایی؟! کدام جریان و کدام دولت و کدام قوه مجریه و کدام قوه مقننه جرئت کرد که اجرا کند طرح هدفمندی یارانه ها را؟! ما که به خاطر خوبی های رئیس قوه مجریه، نمی توانیم منتقدش باشیم! حتی می خواهم بگویم؛ بی بصیرت ترین نمایندگان مجلس کنونی، حتما از متحصنین مجلس ششم با آبروترند. تحصن شرم آوری که در سفارت روباه پیر نبود؛ رسما در آغوش دشمن بود. حال مضحک و خنده دار نیست که شخصی از همان جماعت، در فلان روزنامه بیم دارد می دهد جامعه را که مبادا تکرار شود مشروطه؟! همین شخص ادعا کرده حزب منحله مشارکت، اپوزیسیون نجیب است! (پیش بینی من: خنده ممتد شما خوانندگان عزیز!!) البته من فقط به یک معنی قبول می کنم این ادعا را، چرا که سال ها پیش از این، یکی از خودهاشان برداشت نوشت که اصلاح طلبان مثل اسب های درشکه می مانند که در سربالایی، همدیگر را گاز می گیرند و به هم لگد می زنند! این فرد البته در وصف دوستان خود، اشاره به دیگر صفت اسب، یعنی نجابت، نکرده بود!! الحمدلله این «لگدپرانی نجیبانه» را خودشان به خودشان گفتند؛ من نگفتم که مصداق بی بصیرتی باشد!! علی ایحال گذشت دوره اسب و درشکه و صد البته الاغ لقی به نام «تروا» که هر چه منتظر ماندیم، بالای برج آزادی ننشست تا بفهمیم میزان نجابتش را! الان دوره جمهوری اسلامی است. الان دوره انرژی هسته ای است. الان دوره نانوتکنولوژی است. نه دوره اسب است و نه زمان اسب بخار. الان دوره «سجیل» و «شهاب» و «امید» است.
الان اسرائیل مثل سگ از جمهوری اسلامی می ترسد. الان اسراییل باید به جای کودکان غزه، ننه مرده های اشغالگر را در خیابان های تل آویو آرام کند. آقای نتانیاهو! نخواستیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنی، مراقب باش سرنگون تر از این نشوی! الان آمریکا باید بدون پشتوانه دلار بزند و خاک عالم بر سر آن فتنه گری که در فتنه88 به پشتوانه یک پول بدون پشتوانه می خواست عرض خود برد و زحمتی هم به ما ندهد! الان دوره سقوط دیکتاتورهای اقتصادی مثل دلار و قفس نشینی دیکتاتورهای سیاسی همچون حسنی مبارک است. الان دوره بیداری اسلامی است. الان دوره نتیجه دادن مقاومت است. الان محبوب ترین فرد جهان اسلام، افتخار می کند که دست بوس رهبر ماست.
الان اخوان به خامنه ای ما می گوید «امام خامنه ای». الان «امام» در مفهوم «خامنه ای» مستتر است. خامنه ای یعنی امام. یعنی خمینی. الان بیداری اسلامی دارد نان حکومت حکیمانه ماه پاره علوی تبار ما را می خورد. الان عباس نگهدار است خامنه ای. این که مشروطه نباید تکرار شود، تذکر خوبی است، اما کلاس کار ملت ما، ولایت فقیه ما، ولی فقیه ما، خون شهدای ما، بسیج ما و سپاه ما، بسی بالاتر از این تذکرات است. وقتی «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»، انحراف مشروطه غلط کرده بخواهد تکرار شود! اگر بخواهد تکرار شود، مثل یوم الله 9 دی می خوابانیم در گوشش! ما چنین اخلاقی داریم؛ بعضی ها نگران نباشند!
کلمات کلیدی:
سرکوب وحشیانه معترضان توسط پلیس انگلستان
کلمات کلیدی:
از نظر علم جرم شناسی، جرم پدیده ای است که دارای ابعاد مختلفی از نظر شکل گیری آن است که نابسامانیهای اجتماعی از عمده دلایل وقوع آن تلقی می شود.
جرم مفهومی نسبی است و بر اساس ساختارهای گوناگون اجتماعی به اشکال مختلفی مشاهده می شود و توصیف اعمال مجرمانه بسته به نوع ساختار مربوطه صورت می گیرد. بنابراین مقدمات فرهنگ جامعه از دو حیث بر پدیده مجرمانه موثر است: اول از این جهت که اعمال مجرمانه چگونه توصیف می شوند یا به عبارت ساده ترکدام اعمال برخلاف حرکت کلی و هدفمند اجتماعی تصور شده و به این دلیل قابل مجازات شمرده می شوند.
دوم آنکه میزان رشد فرهنگی جامعه در ابعاد مختلف تا چه حدودی در پدیده وقوع جرم تاثیرات کمی یا کیفی از خود بجا می گذارد. التزام به معنویت نیز مقوله دیگری است که کاملاً در جلوگیری از شکل گیری پدیده مجرمانه موثر است، میزان پای بندی افراد هر جامعه به اعتقادات و معنویات یکی از شاخص های رشد فرهنگی آن جامعه است.
نوشته :"بابک رزمساز "
معاون دادستان و سرپرست ناحیه 16دادسرای عمومی و انقلاب تهران
کلمات کلیدی:
فراموشی معنویت و دنیاطلبی، آفات بزرگ جامعه اسلامی
پدید آورنده : مقام معظم رهبری، حضرت ایت الله خامنه ای ، صفحه 30
حادثه ی عاشورا، از دو جهت قابل تامّل و تدّبر است. جهت اوّل، درسهای عاشوراست. عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس می دهد که برای دین، باید فداکاری کرد. درس می دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می دهد که در میدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد،پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیّت، با هم در یک صف قرار می گیرند. درس می دهد که جبهه ی دشمن با همه ی تواناییهای ظاهری، بسیار آسیب پذیر است.
اینها درسهای عاشوراست. البته همین درسها کافی است که یک ملت را، از ذلت به عزّت برساند. همین درسها می تواند جبهه ی کفر و استکبار را شکست دهد.
جهت دوم از آن دو جهتی که عرض کردم، «عبرتهای عاشورا» است. غیر از درس، عاشورا یک صحنه ی عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. یعنی چه، عبرت بگیرد؟ یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتی است؛ چه چیزی او را تهدید می کند؛ چه چیزی برای او لازم است؟ این را می گویند «عبرت». شما اگر از جاده ای عبور کردید و اتومبیلی را دیدید که واژگون شده یا تصادف کرده و آسیب دیده؛ مچاله شده و سرنشینانش نابود شده اند، می ایستید و نگاه می کنید، برای این که عبرت بگیرید. معلوم شود که چطور سرعتی، چطور حرکتی و چگونه رانندگی ای، به این وضعیت منتهی می شود. این هم نوع دیگری از درس است؛ اما درس از راه عبرت گیری است. این را قدری بررسی کنیم.
اوّلین عبرتی که در قضیه عاشورا ما را به خود متوجّه می کند، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات اللّه و سلامه علیه، جامعه اسلامی به آن حدّی رسید که کسی مثل امام حسین علیه السّلام، ناچار شد برای نجات جامعه ی اسلامی، چنین فداکاری ای بکند؟ این فداکاری حسین بن علی علیه السّلام، یک وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یک وقت در قلب کشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است؛ این یک حرفی است. اما حسین بن علی علیه السّلام، در مرکز اسلام، در مدینه و مکه - مرکز وحی نبوی - وضعیتی دید که هر چه نگاه کرد چاره ای جز فداکاری نداشت؛ آن هم چنین فداکاری خونین با عظمتی! مگر چه وضعی بود که حسین بن علی علیه السّلام، احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده خواهد ماند، والّا از دست رفته است؟! عبرت این جاست.
روزگاری رهبر و پیغمبر جامعه اسلامی، از همان مکه و مدینه پرچمها را می بست، به دست مسلمانها می داد و آنها تا اقصی نقاط جزیزه العرب و تا مرزهای شام می رفتند؛ امپراتوری روم را تهدید می کردند؛ آنها از مقابلشان می گریختند و و لشکریان اسلام پیروزمندانه برمی گشتند؛ که در این خصوص می توان به ماجرای «تبوک» اشاره کرد. روزگاری در مسجد و منبر جامعه ی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نفس، آیات خدا را بر مردم می خواند و مردم را موعظه می کرد و آنها را در جاده ی هدایت با سرعت پیش می برد. ولی چه شد که همین جامعه، همین کشور و همین شهرها، کارشان به جایی رسد و آن قدر از اسلام دور شدند که کسی مثل یزید بر آنها حکومت می کرد؟! وضعی پیش آمد که کسی مثل حسین بن علی علیه السّلام، دید که چاره ای جز این فداکاری عظیم ندارد! این فداکاری، در تاریخ بی نظیر است. چه شد که به چنین مرحله ای رسیدند؟ این، آن عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجّه دقیق قرار دهیم.
ما امروز یک جامعه ی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعه ی اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام، در همان شهری که او حکومت می کرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟! کوفه یک نقطه ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین علیه السّلام در بازارهای آن راه می رفت؛ تازیانه بر دوش می انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر می کرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناءاللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نه چندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام را، با اسارت می گرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آن جا رسیدند؟ اگر بیماری ای وجود دارد که می تواند جامعه ای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بوده اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است و ما هم باید از آن بترسیم.
ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین بن علی علیه السّلام، آقازاده ی اوّل دنیای اسلام و پسر خلیفه ی مسلمین، پسر علی بن ابی طالب علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می نشست، سر بریده اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام را به اسارت گرفتند!
من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می کند. آن آیه این است که می فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویّت؛ حساب معنویّت را از زندگی جدا کردن و توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خدای متعال و توکّل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «واتّبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانی ها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع آوری ثروت، جمع آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینهارا اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه ی اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.
دنیای امروز، دنیای دروغ، دنیای زور، دنیای شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادّی بر ارزشهای معنوی است. این دنیاست! مخصوص امروز هم نیست. قرنهاست که معنویّت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. پول پرستها و سرمایه دارها تلاش کرده اند که معنویّت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، یک نظام و بساط مادّی ای در دنیا چیده اند که در رأسش قدرتی از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بی اعتناتر به فضایل انسانی و نسبت به انسانها بی رحم تر مثل قدرت امریکاست. این می آید در رأس و همین طور، می آیند تا مراتب پایین تر. این، وضع دنیاست. انقلاب اسلامی، یعنی زنده کردن دوباره ی اسلام؛ زنده کردن «انّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم». این انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند و ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیب مادّی جهانی باشد، معلوم است که شهوتران های فاسد رو سیاه و گمراهی مثل محمّدرضا باید در رأس کار باشند و انسان با فضیلت منوّری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجّه به خداست، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاه هاست. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیّت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروّت و برادری و ایثار و از خودگذشتگی آمد. امام که بر سر کار می آید، یعنی این خصلتها می آید؛ یعنی این فضیلتها می آید؛ یعنی این ارزشها مطرح می شود. اگر این ارزشها را نگه داشتید، نظام امامت باقی می ماند. آن وقت امثال حسین بن علی علیه الصّلاة والسّلام، دیگر به مذبح برده نمی شوند. اما اگر اینها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه ی بسیجی را ازدست دادیم چه؟ اگر به جای توجّه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجمّلات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را - که هیچ چیز نمی خواهد جز این که میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند – در انزوا انداختیم و آن آدم پرروی افزون خواه پرتوقّع بی صفای بی معنویّت را مسلّط کردیم چه؟ آن وقت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله بین رحلت نبیّ اکرم صلوات اللّه وسلامه علیه و شهادت جگرگوشه اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلی کوتاهتر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم. پس، عبرت گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی و فرزند انقلاب گوشه گیر شود.
دشمن از راه اشاعه ی فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی می کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می کند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما می کند. چه کسی می تواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و می تواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمی تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص می تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی می تواند دفاع کند. لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض می کنم: نهی از منکر کنید. این، واجب است. این، مسؤولیت شرعی شماست. امروز مسؤولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست. امر به معروف و نهی از منکر، در مقیاس وسیع و عمومی خود، حتی از جهاد بالاتر است؛ چون پایه ی دین را محکم می کند. اساس جهاد را امر به معروف و نهی از منکر استوار می کند.
کلمات کلیدی:
دردنیای معاصر بشر پس از سالها مجددا به معنویت گرایش پیدا نموده است و ضرورت بحث معنویت و دین بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است و نتایج مطلوب آن به نیازی حیاتی مبدل شده است.
در این خصوص عوامل زیر مؤثر بوده اند:
1. روشن شدن نقایص و آثار منفی علم سکولار و سایر مکاتب فلسفی مادی نظیر؛
ـ عدم پاسخ به سئوالات اساسی انسان از قبیل «معنا و هدف وجود انسانی,«چیستی خوب و بد » و «تکالیف و حقوق انسانها »
ـ محدودیت دانش به علوم تجربی و جهات مادی
ـ عدم به کار گیری قوای برتر انسان
2. روشن شدن آثار فردی ـ اجتماعی معنویت و دین
3. ناتوانی علم در پاسخ دادن به سئوالات اساسی انسان
علم تجربی نمیتواند دربارة ارزش ها، معانی، اهداف و اشیای غیرمادی و منشاء و طبیعت جهان و معنای حیات انسانی صحبت کند.
بشر تا قبل از عصر روشنگری به مقتضای فطرت و همگنانی با بطن خلقت و ندای طبیعت رعایت حفظ اصل زوجیت را برخود لازم و حتمی میدید امّا با ظهور عصر تکنیک و مدرنیته به یکباره مبانی نگرش انسان بر زندگی دچار تحول گردید به طوری که کمکم جایگاه ارزشی خانواده و هویت مقدس و رنگین آن رو به بیرنگی نهاد.
بررسیهای جدید جامعهشناسان و اندیشمندان دنیای غرب نشان داده است که اضمحلال نظام خانواده گرچه بصورت مقطعی احساس لذت و کامجویی را برای انسانها به ارمغان آورده امّا در درازمدت با ارضاء نیازهای مادی و غیرمنطقی افراد نوعی پوچی و لاقیدی را در جوامع بشری و در نظام خانواده ایجاد نموده است.
پرپینو در کتاب خود تحت عنوان «سقوط خانواده»، تغییرات رو به زوال خانواده را مهمترین مشکل بشر امروزی دانسته و افزایش طلاق، خانوادههای تکسرپرست و ناهنجاریهای اجتماعی را دستاورد مدرنیته میداند و ایجاد مکاتب فلسفی جدید را یکی از اهرمهای فشار برتوازن اجتماع میداند.
شیوع بیماریهایی چون ایدز و تمایل روزافزون جوانان به استعمال موادمخدر در نتیجه ایجاد روابط ناسالم و جستجوی عاطفه در خارج از محیط خانواده است.
عصر کنونی با بحران خانواده روبرو شده روابط مبتنی برتعهد و عشق و صداقت از خانواده رخت بربسته، پرورش نسل سالم براساس ارتباط نسبی نفی یا نهی گردیده است، ازدواج توافقی و صوری جای پیوند حقیقی را گرفته و فرزندان تکوالد معضلات عدیدهای را برای جامعه خود و والد آفریدهاند. قداست خانواده و رسالت همسری محدودیت معرفی میشود و تعهد در برابر اعضای خانواده اسارت نامیده شده و حاکمیت اندیشه دینی برنظام خانواده منفور و ناکارآمد همراه با نقیصه و تبعیض معرفی گردیده است.
لذا امروزه موضوع نهاد خانواده در میان اندیشمندان چالشهای سهمگینی پدیدآورده است و در جوامع صنعتی خانواده به سوی فروریزی ساختارها و ارزش هایش پیش میرود و شکلهای جدید خانواده بوجود میآید.
و ضرورت طراحی و برنامهریزی برمبنای دینی و معنویت الهی جهت حمایت از خانواده بیش از پیش احساس میگردد.
تأثیر معنویت بر پایداری خانواده
مقدمه
نهاد مقدس خانواده، رکن بنیادین اجتماع بشری و محمل فرهنگهای گوناگون است تا آنجا که سعادت و شقاوت جوامع، مرهون رشادت و ضلالت خانواده میباشد.
اولین شرط داشتن جامعهای سالم و پویا، سلامتی و پایداری خانواده است. لذا همواره پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین جامعه و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالی، اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی خود و سقوط به ورطه هلاکت و ضلالت بوده است.
امروزه ساختار خانواده در جهان با مشکلات متعددی دست به گریبان است و بحران خانواده یکی از رخدادهای تلخ و چالشهای پیشرو برای جوامع کنونی است که باید به شدت مورد توجه قرار گیرد
سئوال اصلی آن است که آیا مادام که بشریت زندگی را به زیور علم بدون تزکیه و تقوی و معنویت دینی میآراید و بنام تمدن از دین و معنویت فاصله میگیرد و خود را بینیاز از ارتباط با عالم ماوراء و معنویت و اخلاق میانگارد و نیز قانونمندی براساس توحید و قانونگذاری الهی را ساماندار و نظامپذیر نمیشناسد میتواند بحرانهای پیشروی خود را در عرصه خانواده حل نماید؟
اریک فروم (روانشناس) نیاز به یک نظام اعتقادی را جزء ذاتی انسان میداند و میگوید: نیاز به دین یعنی نیاز به یک الگوی جهتگیری و مرجعی برای اعتقاد و ایمان است. هیچکس را نمیتوان یافت که فاقد این نیاز باشد. تمایلات انسان را نهایتی نیست و فردی که برمحور توحید و مدار ارتباط با خدا حرکت نمینماید. پیوسته در صدد جوابگویی به این خواستهها میباشد، در حالی که عملاً نمیتوان تمام تمایلات را جامه عمل پوشید و چنین فردی با وجود وسعت نعمات الهی پیوسته خود را در تنگی احساس مینماید.
در اسلام همة فطرتها، خدایی معرفی گردیده است:
فطرت الله التی فطر الناس علیها (روم/30)
لذا با توجه به اصالت و فراگیری امور معنوی در همة شئون زندگی گسترة احتیاجات انسان فراتر از نیازمندی های مادی است. و از سویی دیگر با توجه به اهمیت «خانواده» به عنوان کلیدیترین واحد اجتماعی، به نظر میرسد دقت نظر بر بحث معنویت در خانواده، توجه ویژهای را میطلبد.
تمایزات جامعة دینی و غربی در بحث خانواده
جامعة دینی جامعهای مبتنی برفطرت و خواستار شکوفایی فطرت است و جامعة غربی جامعهای مبتنی برغریزه و خواستار شکوفایی و پاسخدهی بیقید و شرط به غربزه میباشد. از آنجا که فطرت ناظر برمسئولیت خواهی است، هم از درون و هم از بیرون کنترل میشود. امّا با توجه به اینکه غریزه ناظر بر آزادی خواهی است، انسان را از درون دچار یک رها شدگی و از بیرون نیز خواهان آزادی به معنای هر چه خواهی می سازد.
این مدل زندگی بر خانواده آسیب های جدی وارد می سازد و موجی از آزادی های جنسی در چتر حمایت رسانهها و قوانین و ازدواجهای غیررسمی به عنوان جایگزین ازدواج رسمی همراه با طلاقهای آسان و عرفی به حال خانواده روانه ساخته است.
این دسته از عوامل که ناشی از مبنا داشتن غریزه برای هر نوع کار و کامیابی است موجب ایجاد عواملی دیگری گردیده از جمله:
- تغییر هنجاریهای پایه در موضوع ضرورت و قداست خانواده
- سازگاری الگوهای مرجع باهنجارهای جدید خانواده
- نقش فعالانه رسانه در تقدم عشق برتعهد
- تغییر الگوهای اشتغال و عدم حضور والدین در ساعات طولانی در خانواده
- ناکامی والدین در انتقال ارزشها و هنجارها بهویژه در موضوع احترام به والدین
- ناکامی والدین در توسعه و تثبیت عواطف انسانی بین خود و فرزندان
- عادی شدن روابط آزاد و عرفی شدن شرکای جنسی بین افراد متأهل
- عرفی شدن و آسانسازی ازدواج غیررسمی و روابط آزاد بین مجردین.
معنویت و استحکام خانواده
زیربنای ساختار کلی خانواده در اسلام دو رکن اساسی اخلاق و حقوق است که با حاکمیت آن، استواری و پویایی این بنا تضمین میشود چرا که رکن حقوقی ضامن برپایی و استواری اصل خانواده و مانع فروپاشی آن است و رکن اخلاقی ضامن رشد و بالندگی و تأمین اهداف خانواده میباشد و تفکیک این دو مقوله در آن ممکن نیست.
با اقرار به زوجیت، طرفین عهدهدار تعهداتی حقوقی، اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی نسبت به یکدیگر میشوند. این تعهدات دو سویه است که عمدة آنها عبارتند از: حسن معاشرت، جلب رضایت طرفین، نفقه، مهریه، اجرتالمثل، توافق در داشتن فرزند و تمکین، اینها و دهها تکلیف و وظیفه خُرد و کلان دیگر که برای پایداری خانواده و اساس تحکیم روابط رعایت آن لازم است در قرآن کریم و منابع اسلامی آمده است.
از تعامل حقوقی و اخلاقی زن و مرد و با رعایت توصیههایی که قرآن کریم برآنها تأکید میفرماید، یک خانواده پایدار و پویا ساخته می شود؛
هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ (بقره/187)
زوجین در حکم لباس برای یکدیگرند.
ارتباطی که انسان با لباس خود دارد نزدیکترین، محرمانهترین و بیآزارترین روابط است این تشبیه در هیچ امر دیگری جز رابطه زن و شوهر مصداق ندارد حتی در رابطه والدین و فرزندان.
در ادامه به پاره ای از آموزه های دینی که موجبات استحکام خانواده را فراهم می آورند اشاره می گردد؛
1- توصیه به حسن معاشرت و عمل به معروف؛
«.... و عا شروهّن بالمعروف ....» (نساء/19)
از جمله اصولی که قرآن کریم در کنترل رفتارهای انسانها نسبت به یکدیگر نام میبرد، اصل «معروف» است که در قرآن کریم 9 بار تکرار شده است. بیشترین استعمال آن در حادترین مرحله روابط زن و شوهر هنگام طلاق است.
«و أتمروا بینکم به معروفٍ ....» (طلاق/6)
روابط میان خودتان را با رفتارهای پسندیده و مورد پذیرش عرف، نیکو گردانید.
لذا در آیات مذکور ارزشهای اخلاقی، تحت معروف (آنچه نفس سالم انسان به طور عموم میپسندد) میباشد و از منظر اسلام کم لطفی و خشونت در خانواده پسندیده نیست.
علاوه بر آن در دستورات دینی به زن و شوهر تکلیف شده است که به روابط میان خود توجه کافی نمایند .
محبت و عشق در قلب زن و مرد از سوی خداوند عالم به ودیعه نهاده شده است ، انسان معنوی ضمن درک این نعمت به خاطر آن شکر گزار است و به شکرانه آن بر اساس تعالیم روح بخش اسلامی سعی در تزاید و افزایش آن در خانواده دارد او محبت خود را در عمل و کلام به همسرش ابراز می نماید و این رفتار شایسته را وامدار آموزه های مکتب و مذهب خویش است.10
حضرت امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند : «برترین مردم از نظر احسان و نیکی ، کسی است که به دوستی و محبت نسبت به طرف خود پیشی گیرد»11 یا در جایی دیگر که حضرت رسول (ص) می فرمایند: «گفتار مرد به همسرش که همانا من ترا دوست دارم ، هرگز از قلب زن محو نمی گردد».12
2- حفظ عفت و پاکدامنی
انسان دارای نگرش معنوی در همه جا خدا را حاضر و ناظر بر عملکرد و رفتار خود می بیند. از نگاه به نامحرم می پرهیزد زیرا در دستورات الهی آمده است مردان چشمان خود را از حرام بپوشانند و زنان نیز چنین وظیفه ای دارند. (نور/30و31) و نیز در پوشش خود ملاحظات دینی را رعایت نمایند.
عفت یعنی حفظ گوهر پر آفت گرانبهایی که امانت نزد مرد و زن می باشد و نشانه ای از شخصیت انسانی است.
انسان دارای گرایش معنوی ضمن اعتقاد قوی به آزادی و حریت خود این را می داند که حیات اجتماعی و خانوادگی ایجاب می کند که آزادی او در راستای آزادی جمع باشد، زیرا دیگران نیز می خواهند چون ما آزاد باشند ، پس لازم است هر کسی از بخشی از آزادی خود به نفع دیگران صرف نظر کند. 13
3- توصیه به کم توقعی
از دیگر آثار معنویت در زندگی خانوادگی کم توقعی می باشد. هر مرد و زنی از نظر جسمی و روحی دارای قدرتی مخصوص به خود است . خداوند سبحان در آیه 233 سوره مبارکه بقره می فرمایند :
«خداوند احدی را جز به اندازه سعه وجودیش تکلیف ننماید». بر این اساس چگونه ممکن است زن و مرد مومن در مسئله درخواستها و توقعاتشان از یکدیگر ، این اخلاق کریمانه ، و صفت رحیمه حضرت حق را سر مشق و الگوی خود قرار ندهند.کم توقعی اخلاق حق ، و خوی انبیاء و امامان و از ویژگیهای اولیای الهی است. 14
4- مراعات گذشت و عفو
از دیگر ویژگیهای انسان خداجو گذشت و عفو است. خطا و نسیان جزء لاینفک انسان است و زوجینی که با آگاهی از دستورات و سفارشات اسلامی زندگی مشترک خود را شروع می کنند ، بخشش و گذشت را همواره در دستور کار خویش دارند و از آن امساک نمی کنند.
چرا که مطابق آیات و روایات؛
والعافین عن الناس و الله یحب المحسنین (آل عمران /134)
عفو و گذشت از موارد احسان است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
فمن عفا و اصلح فاجره علی الله (شوری/40)
کسی که گذشت کند و اصلاح نماید ، اجرش بر خداست.
رسول خدا فرمودند:
ان الله عفو یحب العفو 15
همانا خدا گذشت کننده است و گذشت را دوست دارد.
5- احترام به همسر
از دیگر ویژگیهای انسان معنوی احترام به همسر است. در مکتب اسلام هم زنان و هم مردان توصیه به احترام به یکدیگر شده اند.
کلمات کلیدی:
حالا فرض کنیم که این مداخله خارجی به همان اندازهای بشود که در لیبی الان میبینیم.خب ببینید که چه فاجعه بزرگی ایران گرفتارش خواهد شد؟ این است که بدون تردید هر ایرانی به طور شفاف و روشن، میباید از این ها بیزاری بجوید. میبایست به اینها بگوید که شما به دو اعتبارخائنید و با آنها معامله خائن بکند. زیرا هر ایرانی که به قدرت خارجی متوسل بشود، خائن است به استقلال ایران و به ضرورت ضد آزادی ایرانیان است.»
بولتن نیوز: حال شخصیت بنی صدر هر کسی که هست - این سخنانش، جالب است. زیرا مثلا امثال پژاک مدعی اند که همه خارج از کشوری ها با انها هم رای و هم داستان هستند. بنی صدر که هویت ضد انقلابیش برای ملت ایران کاملا روشن است ، با این حال او هم حتی از کسانی که دنبال تجزیه طلبی در ایران هستند اعلام برائت کرد. اما او به عنوان یک ایرانی حرف هایی زد که قابل تامل است.
بنی صدر هم می گوید : تجزیه طلبان، خائن به استقلال و ضد آزادی ایران هستند و هر ایرانی باید از تجزیه طلبان، بیزاری بجوید!
بنی صدر گفت: «جریانهای تجزیهطلب دستیارهای مهم استبداد هستند که ترس از تجزیه را همواره به جامعه القا میکنند و جامعه ملی را از جنبش باز میدارند. این جریانهای تجزیهطلب که به قدرتهای خارجی وصل میشوند و از آنها اسلحه و امکانات می گیرند ، خائناند. هر ایرانی که به قدرت خارجی متوسل بشود ، خائن به استقلال و آزادی ایران است و به ضرورت هم ضد آزادی ایرانیان است..»
ابوالحسن بنی صدر در پاسخ به سوالی در رادیو عصر جدید -دیدگاه شما درباره گروه هایی که در پوستین مبارزات مردمی درآمده و خود را در میان مردم پنهان کرده اند و به نام مبارزه با رژیم اما نه برای آزادی مردم ایران بلکه به نام بخشی از مردم ایران با فریب و بهره کشی از احساس همزبانی آنان، فعالیت می کنند چیست ؟ گاهی از سوی نیروهای آزادی خواه و مستقل اگر هم اعتراضی به آنها بشود، متهم به خیانت و مامور رژیم و .... می شوند، شما چه برخوردی را پیشنهاد می کنید ؟ - در مورد جریانهای تجزیه طلب ، گفت:
«افکار و اتهام تجزیه طلبان مشخص است و کسی هم نباید از اتهام آنها بهراسد، بلکه برعکس باید این را دلیل حقانیت خود بشناسد و بداند و استوار هم بر این خط استقلال و آزادی بماند، در حال حاضر این جریانهای تجزیهطلب دستیارهای مهم استبداد هستند.آنها هستند که دستیار استبداد هستند و آنها هستند که ترس از تجزیه را القا میکنند به جامعه و جامعه ملی را از جنبش باز میدارند. این جریانهای تجزیهطلب که به قدرتهای خارجی وصل میشوند و از آنها اسلحه و امکانات می گیرند، اینها به دو اعتبار خائنند.
بنیصدر ادامه داد: «یک به این اعتبار که عامل بقای استبداد هستند برای اینکه در طی تاریخ ایران ،تاریخ استبداد متمرکز ، همواره ترس از تجزیه وجود داشته است که روی به استبداد آوردند و یک دلیل بزرگش همین ترس از تجزیه بود. دوم اینکه حضور قدرت خارجی را توجیه میکنند یعنی حضورش را در کشور. استبداد که قدرت خارجی را محور سیاست داخلی و خارجی کرده، آنها هم پای قدرت خارجی را به میان میکشند. حالا فرض کنیم که این مداخله خارجی به همان اندازهای بشود که در لیبی الان میبینیم.خب ببینید که چه فاجعه بزرگی ایران گرفتارش خواهد شد؟
این است که بدون تردید هر ایرانی به طور شفاف و روشن، میباید از این ها بیزاری بجوید. میبایست به اینها بگوید که شما به دو اعتبارخائنید و با آنها معامله خائن بکند. زیرا هر ایرانی که به قدرت خارجی متوسل بشود، خائن است به استقلال ایران و به ضرورت ضد آزادی ایرانیان است.»
با این سخنان معلوم می شود که ایرانی در هر جای ایران که باشد و هر که هم باشد کشور و ملت خود را دوست دارد ، قابل توجه فتنه گران و کسانی که با اعمال خود قصد داشتند تا ملت را دو دستی به بیگانگان هدیه کنند و با سخنان سبک خود حرف از دخالت غرب در انتخابات می زدند. پرواضح است کسانی که نقشه شوم جدایی ملت ایران را در سر می پرورانند ، خیر خواه ملت نیستند و البته ملت همیشه با هوشیاری خود پاسخ مناسبی هم به غرب و هم به کسانی داد که خواسته یا ناخواسته در جهت منافع دنیای استکبار حرکت می کردند. موضع این ایرانی فارغ از این که در کجای دنیا باشد باید برای برخی وطن فروشان سرمشقی باشد تا به هیچ قیمتی ملت را به عرصه حراج بیگانگان نگذارند. امروز و در شرایطی که دشمن در برخی نقاط کشور در حال فتنه انگیزی و جنگ علیه ایران است ، هوشیاری تمام طوایف و قبایل از هر جهت بسیار با اهمیت است.
مشروطه مشروعه باجمهوری ایرانی نمیسازد
آقای هاشمی! مشروطه مشروعه با جمهوری ایرانی نمی سازد.
کیهان:
هاشمی رفسنجانی در مقاله ای به مناسبت سالگرد نهضت مشروطیت، درباره جریان های ضد دین و ضد روحانیت هشدار داد. وی با یادآوری ماجرای سر به دار شدن شیخ فضل الله نوری نوشت: مشروطه اگرچه در انحراف خویش سعی در جاودانگی حکومت موروثی سلطنتی حتی برای کودکی چون احمدشاه قاجار داشت، اما وقتی «مشروعه» را پسوند خویش دید، این امید را- هرچند برای مدتی کوتاه- در دل جامعه استبدادزده زنده کرد که علمای طراز بر متمم قانون اساسی نظارت دارند و نمی گذارند قانونی برخلاف مصرحات اسلام برای اجرا در سرزمین اسلامی به تصویب برسد... حوادث تلخ و شیرین مشروطه آموزه های فراوانی برای احتمال تکرار دارد که رگه های آن را امروزه در برنامه پیچیده روحانیت ستیزی و کانون گریزی و مردم فریبی می بینیم.
برنامه ای که حتی متصلبین اصولگرا و اصلاح طلب را به اعتراف و هشدار واداشته که مبادا مشروطه تکرار شود. مگر غیر از این است که دشمنان ایران از نردبان محبوبیت روحانیت و دانشگاهیان در نزد مردم بالا رفته و در مشروطه مصادر قدرت را فتح کرده اند و آنگاه پرچم حاکمیت را به دست شاگردان غربزده مکتب خویش داده اند؟ و مگر نه این است که امروزه نیز در انقلاب اسلامی که با پیشتازی روحانیت و رهبری بی نظیر یک مرجع عام به پیروزی رسیده ایم، بی محابا و بدون انصاف، ناکارآمدی روحانیت را فریاد می زنند؟
در ادامه این مقاله آمده است: طراحان آن نقشه های شوم که شواهد بسیاری از خون دل خوردن های آیت الله بهبهانی، آیت الله مدرس، آیت الله طباطبایی، شیخ محمد خیابانی و دیگر علما و روحانیون بزرگ را در تاریخ مشروطه داریم، در این سالها دست به کار شده اند تا با سوءاستفاده از اختلافات سلیقه ای داخلی و ادبیات به ظاهر ارزشی بعضی ها، برنامه روحانیت ستیزی خویش را کامل کنند. چرا که آنان بهتر از همه می دانند، در طول تاریخ هر جا که یک ظالم داخلی یا خارجی تسمه از گرده جامعه کشید، روحانیت ملجأ و مأمن مردم بوده است.
آنچه در تحلیل آقای هاشمی جای ابهام و پرسش دارد این است که اولا چه کسانی طی همین دهه اخیر به ترور شخصیت آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری پرداختند و نعوذ بالله او را حامی استبداد و خودکامگی معرفی کردند؟ غیر از نشریات زنجیره ای تحت الحمایه کارگزاران و اصلاح طلبان؟! ثانیا آقای هاشمی به درستی از قید «مشروعه» برای مشروطه دفاع کرده اند اما جای سؤال است که در همین فتنه دو سال پیش چه کسانی روی قید «اسلامی» در عبارت «جمهوری اسلامی» خط زدند و به دروغ شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی سر دادند؟ آیا غیر از همان هایی بودند که در روز قدس ضمن روزه خواری به نفع آمریکا و اسرائیل شعار می دادند و تنها نوبتی هم که در نمازجمعه حاضر شدند و با کفش و به صورت مختلط (زن و مرد) نماز خواندند، همان نمازجمعه ای بود که در آن، آقای هاشمی به نفع فتنه گران و ساختارشکنان خطبه ایراد کرد؟! آیا تحریک کنندگان همین جماعت در احزاب و نشریات اصلاح طلب (موتلفان آقای هاشمی) نبودند که دین را افیون توده ها، تقلید را شیوه میمون و روحانیت را مرتجع توصیف می کردند؟!
ثالثا آیا همین دشمنان از نردبان دولت سازندگی بالا نرفتند و پس از دوم خرداد به پشتوانه ائتلاف با کارگزاران و مشارکت، اقدام به عقده گشایی سازمان یافته دولتی علیه نظام و دین و روحانیت نکردند؟ آیا به راستی دست اندرکاران فتنه 88 که به لطایف الحیل خود را به امثال آقای هاشمی نزدیک کرده بودند، جز دشمن ترین دشمنان روحانیت نبودند؟ نقش آفرینان فتنه 88 نظیر بهایی ها، منافقین، سلطنت طلب ها، لائیک ها، باند مهدی هاشمی، سازمان مجاهدین، حزب مشارکت و... کدامشان کمترین سازگاری با روحانیت داشته اند؟
رابعا اختلاف در میان روحانیت و انقلابیون را همواره جریان های نفاق شبه روشنفکر پدید آورده اند که از جمله در روزگار سازندگی و اصلاحات مجال یارگیری و بهره گیری از بیت المال و تاسیس حزب و روزنامه را پیدا کردند و در آشوب افکنی سال 88 به شکل تمام عیار به میدان آمدند.
و خامسا که مهمتر از همه است اینکه، مشروطیت و نهضت ملی نفت را فقدان رهبری و ولایت فقیه به شکست کشاند حال آن که جمهوری اسلامی به برکت ولایت فقیه خلل ناپذیر است. البته در این میان باید دید دوستان جبهه انقلاب و از جمله آقای هاشمی تکلیف و مسئولیت خویش در این باره را از جمله در فتنه 88 ادا کردند یا رفتار آنها نقض غرض و پنبه کردن رشته ها بود؟ باید دید فتنه گران و منافقینی که به دروغ از آقای هاشمی حمایت می کردند و بعدها او را با بدترین الفاظ سرزنش کردند، حامی ولایت فقیه (به عنوان نقطه تضمین جمهوریت و اسلامیت نظام در مقابل انحراف هایی نظیر انحراف نهضت مشروطیت) بودند یا دشمنان قسم خورده آن که علیه اصل ولایت فقیه و امام و رهبری شعار دادند؟!
از آیت الله هاشمی رفسنجانی که تاریخ معاصر را می شناسد و از هویت واقعی فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و عوامل آن نیز باخبرند، اینگونه وارونه گویی ها دور از انتظار بوده و هست و این احتمال را قوت می بخشد که برخی از نزدیکان و بادمجان دور قاب چین ها به دلیل منافع نامشروع و حرامخواری های خود و یا ارتباط های بیرونی، اصرار دارند با تشویق جناب رفسنجانی به این وارونه گویی ها و نفی بدیهیات شخصیت ایشان را در معرض آسیب های جدی قرار دهند.
عبدالله جاسبی، رئیس دانشگاه آزاد در گفتگو با خبرگزاری فارس به جزئیات سفر مهدی هاشمی رفسنجانی به انگلیس اشاره کرده است:
در فتنه سال 88 اتهاماتی به دانشگاه آزاد وارد شد، اما دانشگاه آزاد هیچگاه رسماً پاسخی در این زمینه نداد.
هیچوقت دانشگاه آزاد از هیچ کاندیدایی در انتخابات ریاستجمهوری حمایت نکرد و همیشه استراتژی دانشگاه آزاد این بوده که تابع دیدگاهها و رهنمودهای مقام معظم رهبری باشد و ما این را در عمل نشان دادیم.
پس میتینگهایی که در انتخابات سال 88 ریاستجمهوری به نفع آقای موسوی در دانشگاه آزاد برگزار شد، چه بود؟
مطلقاً دانشگاه آزاد در این بحث شرکت نمیکرد، نکرده و در هیچکدام از میتینگها چه موسوی و دیگران حضور نداشته و دخالتی نداشته است.
آقایان حمزه کرمی و باستانی در دادگاه متهمان فتنه سال 88، دانشگاه آزاد را متهم به دخالت در حوادث پس از انتخابات کردند. این اتهامات را شما میپذیرید؟
خیر ابدا. اصلاً ربطی به دانشگاه آزاد نداشت. آنها خودشان یک دیدگاههایی داشتند البته بیرون از دانشگاه و بیرون از دانشگاه آزاد کارهایی کرده بودند که به خودشان مربوط بود.
هنگامی که مهدی هاشمی به خارج از کشور رفت، هیئت امنای دانشگاه آزاد اطلاعیهای داد و اعلام کرد که وی از طرف دانشگاه آزاد برای سرکشی به واحدهای خارجی این دانشگاه، از کشور خارج شده اما شما در جمع خبرنگاران این موضوع را تکذیب کردید. بالاخره مهدی هاشمی از طرف دانشگاه آزاد مأموریت دارد یا خیر؟
ایشان از طرف رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد منصوب شده و به خارج از کشور رفته و به مدیریت دانشگاه آزاد ربطی ندارد و من این مطلب را گفتم و اکنون هم این مطالب را باز اعلام میکنم.
یعنی مهدی هاشمی از طرف رئیس هیئت امنا به خارج از کشور رفته است؟
بله.
آیا مهدی هاشمی از طرف دانشگاه آزاد مأموریت دارد؟ آیا بحث سرکشی به واحدهای دانشگاه آزاد مطرح بوده است؟
بله، این بوده است. چرا شما امروز آمدید این سؤالها را از من بپرسید؟ انگار هیچ کار دیگری ندارید و آمدید اینجا که پیگیر این موضوع باشید. من به سؤالات شما جواب دارم و این سؤال شما را جواب میدهم، دیگر کنکاش نکنید. من به شما جواب دادم دیگر.
در ایام فتنه در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات حادثهای روی داد و فائزه هاشمی در تجمع این دانشگاه شرکت داشت. جریان آن تجمع و حضور خانم فائزه هاشمی چه بود؟
آن موضوع چیز خاصی نبود و آن را بزرگ کردند. ولی ما بحث فوق را سریع جمع کردیم. چیز خاصی نبود و رسانهها به آن دامن زدند.
آیا فائزه هاشمی در آن تجمع مقصر بود و نقشی داشت؟
خیر. وی داشت راه میرفت. تجمعکنندگان برخوردی کردند که وی نیز چیزی به آنها گفته بود و این موضوع را بزرگ کردند درصورتی که چیزی نبود.
عنوان شد که فائزه هاشمی این تجمع را سازماندهی کرده بود؟
خیر، همچین چیزی نیست.
آیا خانم فائزه هاشمی هنوز در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات مشغول به تحصیل است؟
بله. اصلاً کاری ندارد و میآید و درسش را میخواند و میرود.
کلمات کلیدی:
"خطر غرور" / توصیههای اخلاقی رهبر انقلاب
رهبر معظم انقلاب تأکید کردند: شاید واقعاً برای انسان هیچ خطری بالاتر و هیچ دشمنی بزرگتر از غفلت نباشد.
پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله العظمی خامنهای در نظر دارد در ایام ماه مبارک رمضان، به صورت روزانه گفتار و توصیههایی اخلاقی از رهبر معظم انقلاب را منتشر کند. این رهنمودها تحت عنوان "سی روز، سی گفتار " و در سحرگاه ایام ماه مبارک بر روی خروجی سایت قرار خواهد گرفت؛ روز ششم: "خطر غرور"
اگر بخواهیم استغفار -این نعمت الهی- را بهدست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم: یکی غفلت و دیگری غرور.
بالاترین خطر
غفلت، یعنی انسان بهکلّی متوجّه و متنبّه نباشد که گناهی از او سر میزند؛ مثل بعضی از مردم. حالا عرض نمیکنم بسیاری -کار به کم و زیادش ندارم- ممکن است در بعضی از جوامع، کمتر باشند. به هر حال، این نوع آدمها در دنیا و در میان افراد انسانها هستند که غافلند و گناه میکنند؛ بدون این که متوجّه باشند خلافی از آنها سر میزند. دروغ میگوید، توطئه میکند، غیبت میکند، ضرر میرساند، شرّ میرساند، ویرانی درست میکند، قتل مرتکب میشود، برای انسانهای گوناگون و بیگناه پاپوش درست میکند، در افقهای دورتر و در سطح وسیعتر، برای ملتها خوابهای وحشتناک میبیند، مردم را گمراه میکند، اصلاً متنبّه هم نیست که این کارهای خلاف را انجام میدهد. اگر کسی به او بگوید که گناه میکنی، ممکن است از روی بیخیالی، قهقههای هم بزند و تمسخر کند: گناه؟ چه گناهی!
بعضی از این افراد غافل، اصلاً به ثواب و عِقاب عقیدهای ندارند؛ بعضی به ثواب و عقاب هم عقیده دارند اما غرق در غفلتند و اصلاً ملتفت نیستند که چه کار میکنند. اگر این را در زندگی روزمرّه خودمان قدری ریز کنیم، خواهیم دید که بعضی از حالات زندگی ما شبیه حالات غافلان است. غفلت، دشمنی بسیار عجیب و خطر بزرگی است. شاید واقعاً برای انسان، هیچ خطری بالاتر و هیچ دشمنی بزرگتر از غفلت نباشد. بعضیها، اینطورند.
انسانِ غافل هرگز به فکر استغفار نمیافتد. اصلاً به یادش نمیآید که گناه میکند. غرق در گناه است؛ مست و خواب است و واقعاً مثل آدمی است که در خواب حرکتی انجام میدهد. لذا اهل سلوک اخلاقی، در بیان منازل سالکان در مسلک اخلاق و تهذیب نفس، این منزل را که انسان میخواهد از غفلت خارج شود، منزل "یقظه " یعنی بیداری میگویند.
در اصطلاحات قرآنی، آن چیزی که نقطه مقابل این غفلت است، تقواست. تقوا، یعنی بههوش بودن و دائم مراقب خود بودن. اگر از آدم غافل دهها گناه سر میزند و اصلاً حس نمیکند که گناه کرده است؛ آدم متّقی، درست نقطه مقابل اوست. اندک گناهی هم که میکند، فوراً متذکّر میشود که گناه کرده است و به فکر جبران میافتد. "إنّ الّذین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا ". به مجرد این که شیطان از کنارش عبور میکند و باد شیطان به او میخورد، فوراً حس میکند که شیطانزده شده و دچار اشتباه و غفلت گردیده است؛ "تذکّروا ": به یاد میافتد. "فإذا هم مبصرون "؛ چنین آدمی، چشمش باز است.
عزیزان من؛ برادران و خواهران! هر که هستید ملتفت باشید. این خطاب، فقط به یک عدّه مردم خاص نیست که بگوییم مثلاً افراد کماطّلاع، کمسواد و یا جوان و کمسن به آن توجّه کنند. نخیر؛ همه باید ملتفت باشند. علما، دانشمندان، برجستگان، شخصیتها، بزرگان، کوچکان، پولداران، فقیران، همه باید ملتفت باشند که حدّاقل گاهی غفلت گریبان آنها را میگیرد و غافل میشوند. اصلاً گناه از آنها سر میزند و ملتفت نمیشوند که گناه انجام میدهند. خطر بسیار بزرگی است.
این گناهی که من و شما انجام میدهیم، ملتفت نمیشویم و چون نمیدانیم گناه کردهایم، از آن گناه توبه و استغفار هم نمیکنیم. بعد روز قیامت که میشود، چشم ما که باز شد، آنوقت میبینیم، عجب چیزهایی در نامه اعمال ماست! انسان تعجّب میکند، کی من این کارها را انجام دادم؛ اصلاً یادش نیست. این، گناهِ غفلت و اشکال آن است. پس، یک مانع استغفار، عبارت از غفلت است.
بالاترین شقاوت
مانع دوم، غرور است. اندک کار کوچکی که انسان انجام میدهد، مغرور میشود. در تعبیرات دعا و روایت داریم که "الإغترار باللَّه ". در دعای چهلوششم صحیفه سجّادیه که روزهای جمعه خوانده میشود، عبارتی وجود دارد که خیلی تکاندهنده است.
میفرماید: "و الشّقاء الأشقی لمن اغترّ بک "؛ بالاترین شقاوتها، متعلّق به کسی است که به تو مغرور شود. "ما أکثر تصرّفه فی عذابک و ما أطول تردّده فی عقابک و ما أبعد غایته من الفرج و ما أقنطه من سهولة المخرج ". کسی که مغرور میشود - به تعبیر این روایت- دچار حالت "إغترار باللَّه " میگردد. غرور، اینگونه است. مغرور، خیلی دور از آبادی است، خیلی دستش کوتاه از رهایی و سلامتی است. چرا؟ بهخاطر این که اندک کار کوچکی که انجام داد، دو رکعت نمازی که خواند، مثلاً خدمتی برای مردم انجام داد، پولی در فلان صندوق انداخت یا کاری در راه خدا انجام داد، فوراً مغرور میشود که ما دیگر پیش خدای متعال، کار خودمان را درست کردیم و حساب خودمان را ساخته و پرداخته نمودیم و احتیاج به چیزی نداریم! این را به زبان نمیآورد، اما در دل او اینگونه میگذرد.
مراقب باشید! اینکه خدای متعال باب توبه را باز کرده و فرموده است من گناهان را میآمرزم، معنایش این نیست که گناهان، چیزهای کم و کوچکی هستند؛ نه. گاهی گناهان، همه وجود حقیقی انسانی را ضایع میکنند، از بین میبرند و یک انسانِ در مرتبه عالی حیاتِ انسانی را به یک حیوان درنده کثیفِ پلیدِ بیارزش تبدیل میکنند. گناه، اینگونه است. خیال نکنید گناه، چیز کمی است. همین دروغگویی، همین غیبت کردن، همین بیاعتنایی به شرافت انسانها، همین ظلم کردن -ولو با یک کلمه- گناهان کم و کوچکی نیست.
لازم نیست که اگر انسان میخواهد احساس گناه کند، حتماً بایستی سالهای متمادی غرق در گناه شده باشد. نخیر؛ یک گناه هم، یک گناه است؛ نباید گناه را کوچک دانست. در روایات، باب "استحقار الذّنوب " داریم که حقیر شمردن گناهان را مذمّت کردهاند. علت اینکه خدای متعال میفرماید: "میآمرزیم "، این است که بازگشت به خدا، خیلی مهم است؛ نه این که گناه، کم و کوچک است. گناه، عمل بسیار خطرناکی است؛ منتها بازگشت و توجّه به خدا و ذکر او، اینقدر اهمیت دارد که اگر کسی این را صادقانه و درست و حقیقی انجام دهد، آنوقت آن بیماری صعبالعلاج از بین میرود. بنابراین، اغترار و مغرور شدن به کار نیک -کار نیکی که ما خیال میکنیم کار نیک است؛ ولی ممکن است آنقدرها هم نیک نباشد یا چندان اهمیت نداشته باشد- موجب میشود که شما سراغ استغفار نروید.
امام سجّاد در دعای دیگری به خدا عرض میکند: "فامّا أنت یا الهی فاهل أن لایغترّ بک الصدّیقون ". ببینید واقعاً چه بیان و چه معرفتی در این دعا وجود دارد! راه، این است. ایشان میفرماید، صدّیقین هم که مقام بالایی از مقام بندگی انسانها را دارند، باید مغرور نشوند به اینکه ما راه خدا را درست رفتیم و دیگر احتیاج به کار و تلاش نداریم. نخیر؛ "ان لایغترّ بک الصدّیقون ". این هم مانع استغفار است. اگر غفلت نبود، "اغترار باللَّه " هم نبود، خودفریبی و خودشگفتی هم نبود، آنوقت انسان استغفار میکند.
اراده و طلب
نکته بعدی این است که استغفاری کارگشاست که استغفار حقیقی و جدّی و حقیقتاً طلب باشد. فرض بفرمایید شما گرفتاری بزرگی دارید و میخواهید رفع این گرفتاری را از خدای متعال بخواهید. مثلاً خدای نکرده، عزیزی از عزیزان شما دچار مشکلی است؛ راههای عادی را هم رفتهاید، ولی نتوانستهاید آن مشکل را حل کنید؛ حالا به پروردگار عالم متوسّل شدهاید و دعا و تضرّع میکنید. ببینید! انسان در آن حال که فرضاً فرزند یا عزیزی از عزیزانش دچار بیماری است و درِ خانه خدا رفته و حال دعا پیدا کرده است، چگونه از خدا طلب میکند؟ آمرزش گناهان را اینگونه از خدا طلب کنید. حقیقتاً آمرزش را طلب کنید و تصمیم داشته باشید که آن گناه را دیگر انجام ندهید.
البته انسان ممکن است تصمیم هم داشته باشد که گناه را انجام ندهد، باز دچار لغزش شود و انجام دهد؛ باز دوباره توبه میکند. اگر انسان صد بار هم دچار توبهشکنی شد، باز دفعه صدویکم، بابِ توبه باز است. منتها شما که توبه و استغفار میکنید، از اوّل نباید تصمیم داشته باشید که حالا ما استغفار میکنیم، باز میرویم دوباره همان کار غلط و خلاف را انجام میدهیم! این که نشد.
روایتی دیدم که از قول یکی از ائمّه اینطور فرموده است: "من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزئ بنفسه "؛ کسی که به زبان استغفار میکند، اما در دل از گناه پشیمان نیست و خیلی هم خوشحال است که این گناه را انجام داده است -به زبان میگوید: "استغفراللَّه "- این آدم خودش را مسخره میکند. این، چگونه استغفاری است؟! این، استغفار نیست. استغفار، یعنی انسان برگردد، واقعاً بهطور جدّ از خدای متعال بخواهد که او را بهخاطر این کارِ خلاف ببخشد. چطور انسان تصمیم دارد که باز همان کار خلاف را انجام دهد؟ آیا رویش میشود که از خدای متعال، طلب بخشش کند؟
سبحه در کف، توبه بر لب، دل پُر از شوق گناه؛ معصیت را خنده میآید بر استغفار ما!
این، چطور استغفار کردنی است؟! این استغفار، کافی نیست. استغفار باید جدّی و حقیقی باشد.
راهی برای همه
استغفار، مخصوص یک عدّه آدمهای معین هم نیست که بگوییم کسانی که خیلی گناه کردند، استغفار کنند؛ نه. همه انسانها -حتّی در حدّ پیامبر- باید استغفار کنند. "لیغفر لک اللَّه ما تقدم من ذنبک و ما تأخّر ". پیامبر هم باید استغفار کند.
استغفار، یا از گناهی است که ما انجام دادهایم، یا از گناهان اخلاقی است. اگر فرض کنیم که یک انسان، هیچ گناهی هم انجام نداد؛ نه دروغ، نه غیبت، نه ظلم، نه خلاف، نه شهوترانی، نه اهانت به کسی، نه تعدّی به مال مردم؛ البته اینطور آدمها، خیلی کمند اما بسیاری از همینطور آدمهایی که اینگونه گناهان جوارحی را هم ندارند، مبتلا به گناه جوانحی -گناه اخلاقی- هستند. اگر همین آدمی که هیچ گناهی نمیکند، وقتی که میان مردم راه میرود، نگاه کند و بگوید: این بیچاره مردم، همه مشغول گناهند؛ ولی ما الحمدللَّه خودمان را نگهداشتیم و گناه نمیکنیم -خود را بالاتر از آنها بهحساب بیاورد- این خودش یک گناه و یک تنزّل و یک سقوط میشود و استغفار لازم دارد. تحقیر انسانها، خود را بالاتر از دیگران دانستن، کار خود را ارزشی بیش از ارزش کار مردم دادن یا بعضی از صفات اخلاقی زشت دیگری که در انسانها هست -مثل حسد و طمع و خودبزرگبینی- اینها استغفار لازم دارد.
اگر فرض کنیم، انسانی است که این گناهان را هم ندارد؛ ولی مثلاً در باب علم توحید، پیش نرفت. در این صورت، یک قصور است و باید استغفار کند. باب علم توحید و معرفت به پروردگار، باب محدود و راه بنبستی که نیست؛ راه بینهایت است که همه انبیا و اولیا، در این راه مشغول پیشرفت و تکامل نفس و فراهم کردن معرفت بیشتر نسبت به ذات مقدّس پروردگار و صفات کمالیه حضرت حقّند. هر مقداری که اینگونه افراد در این راه پیش نرفتند، یک قصور و یک عقبماندگی و یک ناتوانی معنوی است که استغفار لازم دارد.
استغفار، برای همه است. لذا ملاحظه میکنید که ائمّه علیهمالسّلام در این دعاها، چه سوز و گدازی دارند. بعضی خیال میکنند که امام سجاد این سوز و گداز را کرده است، برای اینکه به دیگران یاد بدهد. بله؛ یاد دادن به دیگران که هست -هم در شکل و هم در مضمون کار- اما اصل قضیه این نیست. اصل قضیه، آن حالت طلبِ خود این بنده صالح و انسان والا و بزرگوار است. این سوز و گداز، متعلّق به خود اوست. این اظهار تضرّع پیش پروردگار، متعلّق به خود اوست. این ترس از عذاب خدا و میل به تقرّب الیاللَّه و رضوان الهی، متعلّق به خود اوست. این استغفار و طلب از خدا واقعاً متعلّق به خود اوست.
ممکن است مثلاً توجه به مباحات در زندگی -لذّتهای مباح، کارهای مباح- در نظر انسانی که در آن حدّ از علوّ درجه است، یک نوع سقوط و انحطاط محسوب شود. دلش میخواست که در چارچوب ضرورتهای مادّی و جسمانی قرار نمیداشت و همین نیمنگاه را هم به مباحات و به مسائل عادی زندگی نمیکرد و در راه معرفت و در آن وادی بینهایت به سوی رضوان الهی و بهشت معرفت الهی، بیشتر پیش میرفت. وقتی چنین چیزی نشده است، پس استغفار میکند. بنابراین استغفار برای همه است.
فرصت رمضان
عزیزان من! ماه رمضان را برای استغفار مغتنم بشمارید و از خدای متعال طلب مغفرت کنید. ملت ما با این روحیه فداکاری، با این استقامتی که نشان داده، با این کار بزرگی که کرده است، با جوانان نورانی و خوبی که دارد (این جوانان با این تعداد، غیر از جامعه ما، قطعاً در هیچ جای عالم وجود ندارد) با این زنان و مردان و مادران و فداکاریهای گوناگونی که از این مردم سرزده است، استعداد پیشرفت زیادی در زمینههای مادّی و معنوی، دنیایی و اخروی دارد. این ملت، با استغفار، رحمت الهی را بهسوی خود جلب کند.
همه استغفار کنید. آن کسانی که اهل عبادتند، آن کسانی که در امر عبادت متوسّطند، آن کسانی که حتّی کاهل در کار عبادتند و فقط به اقلّ واجبات اکتفا میکنند، آن کسانی که حتّی گاهی خدای نخواسته بعضی از عبادت واجب هم از آنها ترک میشود، همه و همه توجّه داشته باشند که این رابطه بین آنها و خدا، کار را پیش میبرد. از خدای متعال، آمرزش و مغفرت بخواهید و طلب عفو کنید. از خدا بخواهید که مانع گناه را بردارد؛ این ابر را از مقابل خورشید فیض و لطف و تفضلّات خودش برطرف کند، تا لطفش بر این دلها و جانها بتابد. آنوقت ببینید که تعالی و اعتزازی به وجود خواهد آمد.
خطبههای نماز جمعه تهران؛ 28/10/75
کمک 800 میلیون ریالی رهبر انقلاب برای آزادی زندانیان نیازمند
مقام معظم رهبری، همزمان با بیست و یکمین جشن گلریزان ویژه کمک به آزادی زندانیان نیازمند کشور، هشتصد میلیون ریال به ستاد دیه کمک کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) همزمان با بیست و یکمین جشن گلریزان، ویژه کمک به آزادی زندانیان نیازمند کشور، هشتصد میلیون ریال به ستاد دیه کمک کردند.
جشن گلریزان هر سال به همت ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان نیازمند برگزار میشود.
اتحاد اصولگرایان کابوس اصلاح طلبان
وحید ماندگاری - این روزها گروهها و جریان های سیاسی درحالی فاز تشکیلاتی و ساختاری خود را برای نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی عملیاتی ساخته اند که ترکیب مجلس نهم نقش بسزایی را در هموار ساختن یک مسیر دیگر ایفاء خواهد کرد.بدست گیری کرسی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم.
در این میان گروه های اصلاح طلب گرچه به شرط و شروط گذاری برای نظام مشغول بوده و بازی نخ نما شده آمدن و نیامدن را به نمایش می گذارند ولیکن تحلیلگران سیاسی بر این باورند که آنان حتی راغب تر از گذشته به دنبال حضور در انتخابات می باشند.در این اما پرسش اساسی این است که اصلاح طلبان چه اهدافی را در سر داشته و با کدامین روش ها درصدد پی گیری خواست های می باشند.
با نگاهی در این زمینه می توان گفت:
1- اصلاح طلبان براین باور هستند عدم حضور آنان در انتخابات با توجه به عدم اقبال عمومی در انتخابات دهم ریاست جمهوری،فراموشی عمومی نسبت به آنان را تسریع خواهد کرد.لذا حضور این جریان درانتخابات آتی تلاش برای بودن و حیات است.
2- دوم خردادی ها در حال حاضر با پدیده ای به نام فرقه سبز روبرو می باشند که حداقل خواسته آنها همراهی سران اصلاح طلبان با منش و روش سران فتنه و نیز عدم حضور درانتخابات می باشد.این وضعیت که با منش دستیابی به قدرت اصلاح طلبان در تناقض می باشد شرایط سختی را برای این طیف بوجود آورده که با اما و اگرها بدنه اجتماعی سبزها را در انبان خود داشته باشند.
3- اصلاح طلبان برای دست یابی به اهداف خود بازی دو چهره ای را تعریف کرده اند.از یک سو آنان می کوشند تا با شرط و شروط گذاری به سر نظام منتی گذاشته وخود را راغب به انتخابات نشان دهند.وحتی از هم اکنون بحث سلامت انتخابات را نیز طرح می کنند تا درصورت شکست خود در این عرصه بتوانند بحث مهندسی انتخابات و حضور نظامیان در این ساحت را بهانه ای برای توجیه شکست خود تعریف و تفسیر کنند.
این جریان همچنین می کوشد تا در چهره ای دیگر با حمایت از فتنه ،توجهات را به سوی خود معطوف کرده تا کریدور تحرک مهره های سفید به سهولت فراهم شود.
از دیگر سو اما جریان اصولگرایی قرار دارد که با تاسی به گفتمان "خدمت" برای حضور در انتخابات خود را آماده می سازد.نگاهی به داستان و تجربه این جریان نشان می دهد که اصولگرایان درهر برهه های به مدد عقل جمعی و در چارچوب اقتضائات زمانه به انسجام تشکیلاتی برای پی گیری اهداف خود می رسند.
وجود تشکیلات 8+7 در فرآیند انتخاباتی اصولگرایان بی شک بیانگر آن است که گروه ها و نحله های فکری- اجرایی متعددی در بدنه اصولگرایان وجود دارد که مستعد ظهور وبروز در مناصب مختلف می باشد.در واقع اصولگرایی عرصه و پهنه ای است که بنا بر مقتضیات زمان و فهم ودرک خواست ها و مطالبات عمومی زایش درونی داشته و به ظرفیت سازی اقدام می ورزد.
دراین میان شکل گیری جبهه های دیگری همچون "جبهه پایداری" در بدنه اصولگرایان نشانگر همین زایش درونی در بدنه اصولگرایان می باشد که نه نقش تحدید کننده که نقش مکملی را ایفاء می نماید تا بخشی از ظرفیت های موجود را به عرصه وارد نماید.
این اتفاق اما در حالی صورت می پذیرد که گروه های رقیب و اصلاح طلبان تلاش می کنند زایش این ظرفیت در بدنه اصولگرایان را یک انشقاق تعریف کنند.بی شک این تحلیل بیانگر چند نکته است:
الف- این تحلیل ها وقتی از سوی اصلاح طلبان بیان می شود نشان می دهد که آنان برخلاف ادعایشان بسیار مصر به حضور در انتخابات هستند و مهندسی اختلاف میان اصولگرایان نیز در همین چارچوب می باشد.
ب- اصلاح طلبان و جریان انحرافی از بوجود آمدن ظرفیت های جدید در میان اصولگرایان واهمه شدیدی دارند.چرا که آنان پیش از این در انتخابات دوم شوراها و مجالس هفتم و هشتم و ریاست جمهوری نهم و دهم ،تجربه های بسیاری از نزدیک، از سوی اصولگرایان درک و فهم کرده اند.
***
اصولگرایان تاکنون نشان داده اند که هر جا در مسیر خدمت به مردم بوده و قدرت تابعی از یک هدف بزرگتر بوده همواره با اقبال مردمی روبرو بوده و شاهین اعتماد بر دوش آنان نشسته است.بی گمان آنان تا زمانی در جاده موفقیت واعتماد مردمی خواهند بود که دستان آنان در دست هم بوده و تجربه سهم خواهی وانصار طلبی اصلاح طلبان را فراموش نکرده باشند.
منبع : ندای انقلاب
شگرد جدید منافقین در ایجاد وبلاگ مشترک
گروهک تروریستی منافقین در اقدامی جدید ضمن ارتباط با مرتبطان داخل با پوششهای مختلف از آنها میخواهد تا با همکاری یکدیگر،وبلاگهایی را بر ضد نظام در فضای مجازی «اینترنت» ایجاد کند.
به گزارش کلمه نیوز در این روش عامل گروهک ضمن ارتباط با مرتبطان داخل با پوشش دانشجوی دانشگاههای تهران از آنها میخواهد در شبکههای اجتماعی فیس بوک صفحهای را ایجاد و در راستای دستیابی به آزادی مطلب درج کنند.
در توافق مرتبط داخل و منافقین،هر دو طرف رمز ورودی به صفحه مزبور را داشته و به روزرسانی صفحه مذکور توسط عامل منافقین درخارج صورت میگیرد.
منافقین با این حربه ضمن ایجاد وبلاگهای متعدد بر ضد نظام به کمک مرتبطان داخل در لابهلای مطالب آن به نوعی به معرفی گروهک و عوامل شاخص معدوم اقدام میکنند.
کلمات کلیدی:
جعفر تکبیری-گزارش اخیر بنیاد کارنگی آمریکا در خصوص اهداف جریان انحرافی، ابعاد تازه تری از ارتباط این جریان با سرکردگان جریان فتنه را آشکار کرد.
این بنیاد در گزارش اخیر خود با تشریح فضای سیاسی ایران و نقش جریان انحرافی در عرصه سیاسی کشور مدعی شده است که این جریان به یک عامل جهت ایجاد اتحاد در جنبش دموکراسی خواهانه ایران (جریان فتنه) تبدیل شده است و در نهایت باعث زنده شدن این جریان در کشور خواهد شد. این ادعا در حالی از سوی این نهاد امریکایی صورت می گیرد که پیش تر نیز اخبار مختلفی از همکاری احزاب وابسته به فتنه گران با جریان انحرافی منتشر شده بود. همکاری که آنقدر عمیق بود که لیدر جریان انحرافی را به این توهم انداخت تا داعیه جذب 13 میلیون رای میرحسین موسوی در انتخابات سال 88 را در سرداشته باشد. گرچه هیچ کدام از طرفین هیچ گاه حاضر نشدند تا این همکاری را به صورت رسمی و علنی تائید کنند.
جریان هایی مکمل یکدیگر
اما جدای از تمامی اسناد و مدارکی که در خصوص ارتباط این دو جریان با یکدیگر وجود دارد، نگاهی ساده و گذرا به وضعیت آنها و نیازهای هر دو گروه می تواند مهر تائیدی بر اخبار روابط پنهانی جریان انحرافی و فرقه فتنه بزند. در حال حاضر در یک سوی ماجرا فتنه گرانی نشسته اند که تمامی رویاپردازیشان برای بازگشت به قدرت از طریق براندازی نرم نقش بر آب شده و با بحرانی به نام سرمایه اجتماعی روبرو شده اند. بحرانی که ثمره مدیریت غلط عملکرد در قبال نظام و مردم است که سبب ریزش شدید در پایگاه های اجتماعی این جریان و پراکندگی شدید اندک هواداران این گروه شده است. علاوه بر این، همین نوع رفتار و عملکرد در قبال نظام نیز عاملی بزرگ برای از دست دادن کرسی های قدرت در نهادهایی شده که جلوس بر صندلی های آن به رای عمومی نیاز دارد. چراکه رای سنتی اصلاح طلبان که توسط مردم به صندوق های ریخته می شد به خاطر همین نوع عملکرد جریان فتنه که قاطبه آنها از اصلاح طلبان هستند، در هاله ای از ابهام قرار گرفته است.
در طرف دیگر این ماجرا هم گروهی به نام جریان انحرافی نشسته است که روزی رقیب انتخاباتی فتنه گران بود. این گروه که روزی توانسته بود به نام اصولگرایی به نهادهای حکومتی راه پیدا کند، سرنوشتی مشابه گروه قبلی داشت و به خاطر رفتارهای ساختار شکنانه خود که حتی برخی کارشناسان آن را تندتر از عملکرد اصلاح طلبان می دانند از بدنه اصولگرایی کنار گذاشته شد اما به رغم تلاش های عمومی که برای کنار گذاشته شدن این جریان از قدرت شکل گرفت، آنها به خاطر پنهان شدن و وصله کردن خود به رئیس جمهور توانستند همچنان در بخشی از قدرت باقی بمانند و هدایت برخی از نهادها را همچنان در اختیار داشته باشند. با این حال آنها به خوبی می دانستند که در انتخابات پیش رو به خاطر همین رفتارهای خود دیگر سهمی از آرای اصولگرایان نخواهند داشت و خود به خود در یک روند دموکراتیک از قدرت کنار خواهند رفت. از این رو تصمیم گرفتند تا به سراغ جریان فتنه بروند و به این جریان پیشنهاد همکاری بدهند. این پیشنهاد همکاری چند امتیاز برای هر دو طرف داشت. از یک سو جریان فتنه توانسته است، از طریق سرمایه و نفوذ جریان انحرافی در دستگاه های مختلف بار دیگر هواداران خود را سازماندهی و اقدام به احیای پایگاه های اجتماعی خود کند و علاوه بر این بار دیگر به کرسی های مسئولیتی بیاندیشد که تا چندی پیش آن را از دست رفته می دید. در طرف مقابل نیز جریان انحرافی، خواهد توانست سبد رای معلق اصلاح طلبان را به نفع خود جذب کند و به یک جریان دارای سمپات در داخل کشور تبدیل شود. موضوعی که تا پیش از این به خاطر اختلافهایش با اصولگرایان و اصلاح طلبان قابل تحقق نبود.
رقیبی مشترک به نام اصولگرایان
در کنار تمامی این مسائل این دو جریان رقیبی مشترک به نام اصولگرایان دارند. رقیبی که تجربه پیروزی در چندین دوره متوالی انتخابات را در کارنامه خود دارد. بنابراین تضعیف طیف اصولگرا زمینه ساز پیروزی قدرتمند و حداکثری در انتخابات مجلس را فراهم می کند و این تضعیف چیزی جز عدم تحقق وحدت در میان اصولگرایان نیست.
از این رو در تقسیم کاری که میان این دو جریان صورت گرفته است، جریان انحرافی به دلیل نفوذی که همچنان در داخل اصولگرایان دارد وظیفه برهم زدن اتحاد اصولگرایان را برعهده گرفت تا شریک سیاسی اش زمینه سازی های لازم برای افزایش سبد رایشان را آغاز کند.
جریان انحرافی در تمامی این مدت کوشیده است تا با بحرانی جلوه دادن وضعیت وحدت اصولگرایان در افکار عمومی و بزرگنمایی اختلافات جزئی میان سران اصولگرا، اصولگرایان را به عنوان عامل اصلی عدم تحقق وحدت معرفی کند و از این طریق با چند دسته کردن اصولگرایان عملا باعث خرد شدن سبد رای آنها و در نتیجه کم شدن میزان تصرف کرسی های مجلس شود.
آن چیز که در این میان مسلم است، رویکرد این روزهای اصولگرایان حاکی از تلاشهای بی شائبه برای رسیدن به وحدت در آستانه انتخابات است و باید منتظر ماند و دید که آیا سرانجام این وحدت می تواند به حذف دموکراتیک جریان های منجر شود که به رغم تمامی تعارضات با یکدیگر عقدی شوم خوانده اند؟
خاتمی را اطرافیانش مدیریت می کنند!
کیهان: تکلیف خاتمی حتی با اطرافیانش و سایت باران معلوم نیست.
سایت دانشجونیوز وابسته به گروهک ادوارتحکیم که برخی اعضای آن هم اکنون در خارج کشور به سر می برند، با انتشار خبر فوق از خاتمی خواست تکلیف خود را مشخص کند. نویسنده تاکید می کند: صحبت از انتخابات آن هم در فضایی که مخالفان هزینه هایی پرداخته اند، کاری پسندیده نیست.
بنده از نزدیک نظر شما را درخصوص شرکت یا عدم شرکت در انتخابات شنیده ام. لذا معتقدم خبر منتشر شده از سامانه شخصی شما، یک بداخلاقی سیاسی و رفتاری فریب کارانه است. نمی دانم این بداخلاقی را باید پای شما نوشت یا اطرافیان، اما در هر صورت مسئولیت از گردن شما برداشته نیست. هنگامی که شما به صراحت از عدم شرکت در انتخابات سخن می گوئید، یا به گفته های خویش اعتقاد دارید یا خیر.
اگر با اعتقاد اعلام موضع نمودید، چرا خبر منتشر شده، با بحث های طرح شده در تضاد بود؟ اگر به موارد مطرح شده در جلسه اعتقاد نداشتید و گفتید، فکر نمی کنید شعور حضار را به سخره گرفتید؟ آیا این کار را توهین به میهمانان خود نمی دانید؟
وی همچنین نوشت: حتی اگر شما در مجلس اکثریت هم پیدا کنید این مجلس خیالی، همچون مجلس ششم ناتوان خواهد بود. شما نخست تکلیف خود را با خود و به خصوص با اطرافیان خویش روشن سازید. گویی نفوذ اطرافیان بر شما، به قدری زیاد است که صحبت های علنی شما را نیز آن گونه که خود مصلحت بدانند باز می گویند.
خواهش دارم درصدد اصلاح این ردیف اصلاح طلبان یا اصلاح مفهوم اصلاح طلبی برآیید!
نویسنده معتقد است: عده ای که خود توان عرض اندام و جولان نداشته باشند، با پیش انداختن و اسطوره سازی سعی می کنند استفاده خویش را ببرند! بازیچه دست این تفکر نشوید که خطری به مراتب بزرگ تر و عمیق تر از نگاه بنیادگرایانه بر جای خواهد نهاد.
انتشار این نامه به خاتمی از سوی یکی از سایت های مرتبط با وی در حالی است که پیش از این کسانی چون عماد باقی و هادی خانیکی تصریح کرده اند متن مصاحبه ها و سخنرانی های خاتمی را آنها تنظیم می کرده اند.
خاتمی تحت تاثیره !
کیهان نوشت:سایت دانشجونیوز وابسته به گروهک ادوارتحکیم که برخی اعضای آن هم اکنون در خارج کشور به سر می برند، با انتشار خبر فوق از خاتمی خواست تکلیف خود را مشخص کند. نویسنده تاکید می کند: صحبت از انتخابات آن هم در فضایی که مخالفان هزینه هایی پرداخته اند، کاری پسندیده نیست. بنده از نزدیک نظر شما را درخصوص شرکت یا عدم شرکت در انتخابات شنیده ام.
لذا معتقدم خبر منتشر شده از سامانه شخصی شما، یک بداخلاقی سیاسی و رفتاری فریب کارانه است. نمی دانم این بداخلاقی را باید پای شما نوشت یا اطرافیان، اما در هر صورت مسئولیت از گردن شما برداشته نیست. هنگامی که شما به صراحت از عدم شرکت در انتخابات سخن می گوئید، یا به گفته های خویش اعتقاد دارید یا خیر. اگر با اعتقاد اعلام موضع نمودید، چرا خبر منتشر شده، با بحث های طرح شده در تضاد بود؟ اگر به موارد مطرح شده در جلسه اعتقاد نداشتید و گفتید، فکر نمی کنید شعور حضار را به سخره گرفتید؟ آیا این کار را توهین به میهمانان خود نمی دانید؟
وی همچنین نوشت: حتی اگر شما در مجلس اکثریت هم پیدا کنید این مجلس خیالی، همچون مجلس ششم ناتوان خواهد بود. شما نخست تکلیف خود را با خود و به خصوص با اطرافیان خویش روشن سازید. گویی نفوذ اطرافیان بر شما، به قدری زیاد است که صحبت های علنی شما را نیز آن گونه که خود مصلحت بدانند باز می گویند.
خواهش دارم درصدد اصلاح این ردیف اصلاح طلبان یا اصلاح مفهوم اصلاح طلبی برآیید!
نویسنده معتقد است: عده ای که خود توان عرض اندام و جولان نداشته باشند، با پیش انداختن و اسطوره سازی سعی می کنند استفاده خویش را ببرند! بازیچه دست این تفکر نشوید که خطری به مراتب بزرگ تر و عمیق تر از نگاه بنیادگرایانه بر جای خواهد نهاد.
انتشار این نامه به خاتمی از سوی یکی از سایت های مرتبط با وی در حالی است که پیش از این کسانی چون عماد باقی و هادی خانیکی تصریح کرده اند متن مصاحبه ها و سخنرانی های خاتمی را آنها تنظیم می کرده اند.
منبع : فتنه نیوز
سرخوردگی «پ ک ک» از عملیاتهای ایران
در پی حملات گاه و بیگاه تروریست های پژاک به خاک ایران و به شهادت رساندن تعدادی از شهروندان ایرانی ، نیروهای مسلح ایران حملات شدیدی را علیه مواضع این گروهک آغاز کردند و ضربات شدیدی به آنها وارد کردند.
بولتن نیوز: عملیات موفقیت آمیز نیروهای نظامی ایران علیه مواضع تروریست های پژاک ، عصبانیت سرکرده گروه تروریستی پ ک ک را به دنبال آورد.به گزارش روزنامه الوطن چاپ کویت عبدالله اوجالان از طریق وکلای مدافع خود بیانیه ای صادر و درباره عواقب متوقف نکردن حملات ایران به گروهک پژاک در نوار مرزی کردستان عراق هشدار داد!
پژاک شاخه گروه تروریستی پ ک ک در ایران است و اوجالان هم اکنون محکومیت حبس ابد خود را جزیره امرالا ترکیه می گذراند.
وی گفته است ایران بازی خطرناکی انجام می دهد و ترکیه این موضوع را درک نمی کند. ایران حملات به پژاک را متوقف نکرده است و علیه ترکیه نیز اعمال فشار کرده است زیرا ایران به دنبال برتری نظامی در منطقه است.
براساس این گزارش، مراد قاریلان سخنگوی پ ک ک نیز تهدید کرده است در صورتی که ایران، پ ک ک را تهدید کند این گروه عملیات های مسلحانه اش را در خاک ترکیه متوقف و به خاک ایران منتقل خواهد کرد.
در پی حملات گاه و بیگاه تروریست های پژاک به خاک ایران و به شهادت رساندن تعدادی از شهروندان ایرانی ، نیروهای مسلح ایران حملات شدیدی را علیه مواضع این گروهک آغاز کردند و ضربات شدیدی به آنها وارد کردند.
به نظر می رسد بیانیه اخیر منتسب به اوجالان ، نشان می دهد ضربات وارده بر پژاک کاری بوده است.
بیبیسی فارسی دلش بیشتر برای آمریکاییها میسوزد تا ایرانیها
رسانه ایران: از زمان دستگیری سه کوهنورد آمریکایی در ایران به اتهام جاسوسی، بی.بی.سی فارسی برای لحظه ای هم که شده از یاد آنان غفلت نورزیده است.
هنوز چند ماه مانده به انتخابات مجلس نهم، پروژه تشکیک در سلامت انتخابات از سوی برخی افراد کلید خورد.
به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، علی مطهری با طرح مسائلی سلامت انتخابات را زیر سوال برد. مطهری که گفته است قصد کاندیداتوری در لیست اصلاح طلبان را دارد گفته است: در خیلی موارد دولت ذی نفع است و نمیشود که طرف ذی نفع خود برگزارکننده انتخابات باشد.
کلمات کلیدی:
دیدار فعالین قومگرا با تئوریسین اصلاحات
این دیدار پس از بیان اهداف جریان فتنه توسط تئوریسین مزبور عوامل حرکت ملی خواسته های خود را در سه محور حمایت از زبان مادری گسترش زبان مادری و سهیم بودن در قدرت مطرح کرده اند.
اخیرا یکی از عوامل حرکت ملی در تبریز با برخی از چهره های برجسته جریان فتنه از جمله یکی از تئوریسن های اصلاح طلب دیدار و درباره همکاری 2طرف تبادل نظر کرده است.
به گزارش ندای انقلاب در این دیدار پس از بیان اهداف جریان فتنه توسط تئوریسین مزبور عوامل حرکت ملی خواسته های خود را در سه محور حمایت از زبان مادری گسترش زبان مادری و سهیم بودن در قدرت مطرح کرده اند.
لازم به ذکر است عوامل شاخص قومی در جلسه مذکور مدعی شده اند که یکی از عوامل شکست جریان فتنه در آذربایجان عدم همراهی گروه های حرکت ملی با این جریان بوده است.
ذکر این نکته ضروری است گروه های تجزیه طلب قومی در راستای اهداف خود سعی دارند در برخی موارد از توان سایر جریان های سیاسی نیز بهره برداری کنند.
حامی مظلومان هستید یا سینه چاک اراذل؟!
کیهان:
قتل دختر یک نماینده مجلس ششم بهانه معرکه گیری تازه رسانه های ضدانقلاب و گروه موسوم به نمایندگان ادوار شد.
جسد «ف-ب» دختر آقای «ب» نماینده اصلاح طلب دوره های سوم و مجلس ششم ظاهراً یک هفته پیش در اطراف شهرری پیدا شده است. به گزارش رسانه های زنجیره ای، پزشک قانونی هنوز علت مرگ را مشخص نکرده اما گفته می شود که نامبرده ربوده شده است.
سحام نیوز و جرس از رسانه های وابسته به جریان فتنه در پی انتشار این خبر اعلام کردند گروهی از نمایندگان ادوار مجلس، با انتشار نامه ای نسبت به رشد جرم و جنایت و ناامنی هشدار داده اند.
هر چند که جزئیات رویداد منتشر نشده اما به هر حال ماجرا، تأسف بار و تأثربرانگیز است. در عین حال جا دارد از همین حضرات نمایندگان ادوار مجلس ششم سوال شود شما بالاخره طرف قربانیان هستید یا طرف جانیان و قاتلان و اوباشان؟ چرا که هرگاه دستگاه های قضایی و انتظامی خواستند برای ارتقای امنیت اجتماعی و اخلاقی و مقابله با جنایتکاران اقدام جدی به عمل آورند، شماها از جمله از پشت تریبون مجلس ششم اقدام به کارشکنی و هوچی گری کردید و آن برخوردها را به بهانه مخالفت با خشونت محکوم کردید؟
جزئیات دیدار انتخاباتی اصلاح طلبان
فراکسیون اقلیت تابع تصمیمات و جمع بندی های سایر اصلاح طلبان در انتخابات خواهد بود و به طور جداگانه در انتخابات شرکت نخواهد کرد.
بولتن نیوز: عضو فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی از جزئیات دیدار دو روز گذشته فراکسیون اقلیت با سیدحسن خمینی، گفت.داریوش قنبری،نماینده مردم ایوان،مهران،شیروان و جرداول در مجلس در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران،افزود: این دیدار متشکل از اعضای شورای مرکزی حزب مردم سالاری و عده ای از فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی بود که در این جلسه به ارائه دیدگاه ها در خصوص فضای سیاسی جامعه، وضعیت دیپلماسی کشور و نیز چند و چون حضور یا عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات پرداخته شد.
وی با بیان اینکه فراکسیون اقلیت در هماهنگی با سایر اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات تصمیم گیری خواهد کرد،گفت:فراکسیون به شکل مستقل و جداگانه وارد انتخابات نمی شود و تابع تحلیل ها و جمع بندی سایر اصلاح طلبان خواهند بود.
عضو فراکسیون اقلیت مجلس با تاکید بر اینکه اصلاح طلبان در حال حاضر با بررسی اوضاع و شرایط موجود در جامعه در حال تصمیم گیری برای حضور و یا عدم حضور خود در انتخابات هستند،گفت: فراکسیون اقلیت تابع تصمیمات و جمع بندی های سایر اصلاح طلبان در انتخابات خواهد بود و به طور جداگانه در انتخابات شرکت نخواهد کرد.
مرتبه عالی ولایت عمل به دستورات ائمه
صرف دوست داشتن اهلبیت، موجب ولایت ایشان نیست بلکه باید رفتار ما تابع اعمال و گفتار آنها باشد و در واقع آثار محبت درونی به صورت رفتار صالح نمایان شود.
بولتن نیوز: رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) گفت: ولایت حقیقی دارای مراتبی است و عالیترین مرتبه آن اجرای موبهمو و کامل دستورات ائمه (ع) است.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیتالله محمدتقی مصباحیزدی در ادامه جلسات دروس تفسیر ماه مبارک رمضان که شنبه شب در دفتر مقام معظم رهبری در قم برگزار شد با اشاره به ادامه نصایح امام باقر(ع) به یکی از یاران خاص خود به نام جابر اظهار داشت: امام(ع) به جابر سفارش میکند که در مقابل مذمت و سرزنش دیگران، نگران و آشفته نشود.
عضو خبرگان رهبری افزود: به طور کلی زمانی که انسان مطلبی را نمیداند طوری پاسخ میدهد که دیگران متوجه این امر نشوند، زیرا جهل، یک نوع نقص برای بشر محسوب میشود و اگر دیگران پی به این مسئله ببرند درصدد توجیه آن برخواهد آمد.
وی با بیان اینکه این کار نشاندهنده حب نفس توسط انسان است، ابراز کرد: این مسئله موجب میشود که آدمی از عیوب خود غافل شود و اگر شخص دیگری نیز این عیبها را به او یادآوری کند ناخودآگاه او را دروغگو میپندارد.
این استاد برجسته حوزه علمیه اظهار داشت: یکی از حیلههای نفس آدمی، پوشاندن عیبهای خود است تا جایی که برخی اوقات امر بر انسان مشتبه میشود، اما راه جلوگیری از این مسئله، تفکر در مورد عیوبی است که در وجود بشر نهفته است.
رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امامخمینی(ره) با اشاره به وجود مراتب ضعیفی از صفات رذیله در وجود هر انسانی گفت: اگر با تفکر و تعقل در این امور آدمی متوجه وجود این صفات در خود شود صرفنظر از گناهی که شخص دیگر در یادآوری این مسئله داشته است، حقیقتی بر انسان آشکار شده است.
وی با طرح این پرسش که آیا پی بردن به حقایق موجب ناراحتی است یا خوشحالی، تاکید کرد: اگر آدمی با وجود پی بردن به این حقیقت آن را قبول نکند، گناهی به مراتب بالاتر از داشتن آن عیب را مرتکب شده است و به تعبیر امام(ع)، با این کار از چشم خداوند دور خواهد شد.
مصباحیزدی افزود: از سوی دیگر اگر شخص مقابل دروغ گفته باشد، در مقابل هر نسبت بدی که به انسان خواهد داد، بدون اینکه عملی از آدمی سرزده باشد برای او ثوابی در نظر گرفته خواهد شد و این مسئله نیز جای شکر بسیار دارد.
عضو خبرگان رهبری با بیان اینکه آنچه اهمیت دارد ارزش انسان در برابر خداوند است، گفت: امام باقر(ع) تا این مرحله از سخن، جابر را به پنج صفت اخلاقی توصیه میکند اما در اینجا پا را فراتر نهاده و به مسئله ولایت اشاره میکند.
وی اظهار داشت: جابر از یاران خاص حضرت و خواهان مقام ولایت ائمه(ع) بود بنا بر این امام باقر(ع) به او فرمودند «ای جابر، تو ولایت ما را نخواهی داشت مگر اینکه دو ویژگی در تو نمودار شود، اول اینکه اگر همه اهل شهر نسبت به تو بدگویی کردند حتی محزون نیز نشوی و در مقابل، اگر همه مردم شهر به شایستگی و صلاحیت تو شهادت دادند، این جریان موجب سرور و شادی تو نشود».
مصباحیزدی تصریح کرد: در واقع برای رسیدن به مقام ولایت ائمه(ع)، رفتار انسان در مقابل بدگویی یا تمجید دیگران باید یکسان باشد و آدمی همواره خود را با دستورات قرآن بسنجد.
رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امامخمینی(ره) افزود: ملاک رفتار انسان باید تعالیم قرآن باشد و هرگاه این امر محقق شود باید به خاطر این توفیق شکرگزار خداوند باشد اما اگر اعمال او با دستورات قرآن یکسان نباشد، اصلاح نفس از ضروریات است.
وی اظهار داشت: ولایت اهلبیت تنها به شعار و اظهار محبت نسبت به آنها نیست چنانکه در روایتی از امام باقر(ع) آمده است که «اگر به اظهار محبت نسبت به امیرالمومنین(ع) کسی اهل ولایت ما میشد راه سادهتر آن بود که نسبت به مقام بالاتر از او یعنی رسول اکرم(ص) اظهار ارادت کند».
عضو خبرگان رهبری گفت: صرف دوست داشتن اهلبیت، موجب ولایت ایشان نیست بلکه باید رفتار ما تابع اعمال و گفتار آنها باشد و در واقع آثار محبت درونی به صورت رفتار صالح نمایان شود.
مصباحیزدی با بیان اینکه نافرمانی نسبت به دستورات اهلبیت موجب دشمنی با آنها میشود، افزود: ولایت حقیقی دارای مراتبی است عالیترین مرتبه آن اجرای موبهمو و کامل دستورات ائمه(ع) است.
ساکتین در مقابل فتنه اصولگرا نیستند
کرمی: گروههای اصولگرا تابع نظر حضرات آیات مهدویکنی و محمد یزدی باشند.
بولتن نیوز: عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس با بیان اینکه تصمیم جامعتین و نظر آیتالله مهدویکنی و آیتالله یزدی برای اصولگرایان حائز اهمیت است، گفت: تمامی گروههای اصولگرا در عمل تابع نظر آیتالله مهدویکنی و ایتالله یزدی باشند.
غلامرضا کرمی نماینده مردم کرمان در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، با اشاره به تکمیل جبهه متحدد اصولگرایان با اضافه شدن لنکرانی و زارعی به 7+8، اظهار داشت: تجربه نشان داده است که اصولگرایان برای پیروزی راهی جز رسیدن به وحدت ندارند.
وی افزود: قرار گرفتن تشکلهای گوناگون اصولگرا در کنار یکدیگر لازمه حراست از انقلاب اسلامی و مبانی ارزشی انقلاب است، لذا اصولگرایان باید در مسیر وحدت از خودگذشتگی کنند و منافع اصولگرایی را بر منافع شخصی ترجیح دهند.
کرمی با بیان اینکه تصمیم جامعتین و نظر آیتالله مهدوی کنی و آیتالله یزدی برای اصولگرایان حائز اهمیت است، تصریح کرد: اصولگرایان باید تمامی فعالیتهای انتخاباتی خود را با نظر آیتالله مهدوِیکنی و آیتالله یزدی هماهنگ کنند و در عمل تابع نظر آنها باشند.
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی از تمامی کسانی که خود را در ذیل جبهه اصولگرایی تعریف میکنند، خواست پایبند به روحیه تشکیلاتی باشند و با در نظر گرفتن مصالح کلی از هر اقدامی که منجر به تهدید وحدت اصولگرایان میشود، پرهیز کنند.
وی با بیان اینکه کمیته7+8 از تمامی ظرفیتهای اصولگرایان برای رسیدن به وحدت استفاده میکند، گفت: مبانی انقلاب اسلامی و تبعیت از ولیفقیه از ارکان رکین جریان اصولگرایی است و کسانی که در فتنه88 با سکوت معنادار خود به جریان فتنه که به دنبال براندازی انقلاب بود، کمک کردند، در جرگه اصولگرایی تعریف نمیشوند.
کلمات کلیدی: